کدخبر: ۸۶
۳۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۱۹
چاپ
لینک کپی شد

نگاهی به فیلم «خروج» آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا

تنهای تنهای تنها!

تنهای تنهای تنها!

خروج می‌توانست بهترین فیلم ابراهیم حاتمی‌كیا باشد، چون ایده و هسته مركزی بسیار درخشانی دارد.

صبح سینما: ایـــــــــــــزد مهــــــــرآفــرین، روزنامه‌نگار و منتقد درروزنامه  جام جم نوشت: خروج می‌توانست بهترین فیلم ابراهیم حاتمی‌كیا باشد، چون ایده و هسته مركزی بسیار درخشانی دارد. یعنی ما با قهرمانی روبه‌رو هستیم كه می‌خواهد در یك فضایی تغییر ایجاد كند. پانزده دقیقه اول خروج، از همه لحاظ درخشان است، اما هرچه جلوتر می‌رویم، فیلم افت می‌كند و دیگر نشانی از این لحظات خوب اولیه ندارد.


حاتمی‌كیا كارگردانی است كه هم در ساخت فیلم‌های خلوت مهارت دارد و هم در ساخت فیلم‌هایی شلوغ. از دسته اول می‌توان به فیلم درخشانی چون روبان قرمز اشاره كرد كه در یك برهوتی با سه بازیگر روایت می‌شود. دیده‌بان و برج مینو هم از دیگر فیلم‌های حاتمی‌كیاست كه عمده صحنه‌های آنها، در فضایی خلوت به تصویر كشیده می‌شود. حاتمی‌كیا در فیلم‌های شلوغ خود هم موفق عمل كرده است، نظیر آژانس شیشه‌ای، ارتفاع پست، چ و... در همه این فیلم‌ها، حاتمی‌كیا تصمیمات درستی را برای خلوتی یا شلوغی قصه‌اش گرفت، اما اشكال خروج این جاست كه این فیلمساز، فضایی شلوغ را برای روایت داستانش انتخاب می‌كند، درحالی‌كه فیلم باید در فضای خلوتی روایت می‌شد. او در انتخاب خلوتی یا شلوغی فیلم، اشتباه كرد. شما تصور كنید اگر قهرمان فیلم (رحمت بخشی)، تنها بود و تنهایی باید این مسیر را طی می‌كرد، با چه نتیجه درخشانی مواجه می‌شدیم. الگوی وسترن و سینمای كلاسیك هم همین است. 

رحمت می‌توانست به تنهایی و برای حل یك مشكل بزرگ و به نمایندگی از جماعت كشاورزان، به قصد دیدار با رئیس‌جمهور و طرح موضوع به جاده بزند و بعد طی یك طریق به این شناخت و آگاهی برسد كه همه مشكلات یك كشور را یك رئیس‌جمهور نمی‌تواند حل كند و موانع و افرادی بدی هم این میان وجود دارند.
ما در فیلم كاراكترهایی را می‌بینیم كه اضافه هستند و كمك موثری به قهرمان قصه نمی‌كنند. اصلا فیلمنامه نباید به این سمت می‌رفت.


این شخصیت‌ها فقط فضا را شلوغ می‌كنند و درنهایت هم ایده و حرفی برای گفتن ندارند و چیزی هم به قصه اضافه نمی‌كنند.


الگوی خروج از فیلم زنده‌باد زاپاتا گرفته شده، اما تفاوتش با خروج این است كه همه مركزیت و محوریت فیلم با فرد است، یعنی خود زاپاتا. حتی این فردیت و توجه به وجوه قهرمانانه در عنوان فیلم هم وجود دارد: زنده‌باد زاپاتا. اگر خروج، همانند الگویش، فضایی خلوت‌تر و متكی بر فردیت را برای روایت انتخاب می‌كرد، فیلم تاثیرگذارتری را می‌دیدیم. كاش می‌شد حاتمی‌كیا یك بار دیگر این فیلم را می‌ساخت، منتهی این بار در فضایی خلوت و با تكیه بر فردیت قهرمان فیلم و همه شخصیت‌ها و عناصر زائد را حذف می‌كرد.


معتقدم حاتمی‌كیا جزو چهار پنج فیلمساز شاخص تاریخ سینمای ایران است و آثار درخشانی دارد. بنابراین با چنین جایگاهی، برخی از صحنه‌های خروج و شكل اجرایی فیلم، باعث حیرت می‌شود. به عنوان مثال تك چرخ زدن تراكتور چه كاركرد دراماتیكی و چه منطق روایی در داستان دارد؟ تعجب می‌كنم حاتمی‌كیا كه فیلمساز باهوشی است و جهان بینی خاصی دارد، به سمت چنین صحنه‌هایی می‌رود.


 این درحالی است كه سروشكل كلی كار، میزانسن‌های فیلم، كارگردانی، طراحی صحنه، انتخاب زوایای دوربین و... خوب است، اما وقتی همین‌ها به عناصر حركتی و دراماتیك در صحنه تبدیل می‌شوند، منطق ندارند. مثلا پیرمردهای فیلم كارهایی انجام می‌دهند و چیزهایی می‌گویند كه با جهان سینمایی حاتمی‌كیا سنخیتی ندارند و در شأن آن نیستند.  


خروج با همه قوت‌هایی كه به لحاظ سینمایی دارد از جمله قاب‌بندی‌ها، انتخاب بازیگر، موسیقی، جلوه‌های ویژه رایانه‌ای، این كه فیلم ساكن نیست و از جایی شروع می‌شود و به جایی می‌رسد، پربازیگر و پر اكت است و... اما متاسفانه همه اینها در سایه نبود یك قصه و یك روایت درست، از دست رفته است. البته ذكر این نكته ضروری است كه خروج فیلم به شدت پرزحمتی در ساخت بود و مخاطبان هم موقع تماشای آن، به این سختی‌ها پی می‌برند.

پربیننده ترین

آخرین اخبار